تاریخچه:
پناه دليران ايران زمين گل است و گلاب و ستخر گزين
دژ استخر از دژهاي معروف و تاريخي است كه در انتهاي شمال غربي جلگه مرودشت قرار گرفته است كوهي كه اين دژ بر فراز آن جاي گرفته و دو كوه ديگر (( قلعه شكسته اشكنون )) در مجاور يكديگر و مانند سه گنبد ، از هر كجاي جلگه مرودشت و ابرج و رامجرد نمودار است و بنام سه گنبدان ناميده میشود . فردوسی راجع باين سه كوه ميگويد :
بسه گنبدان ستخر گزين نشستنگه شاه ايران زمين
و در جاي ديگر گفته است :
پناه دليران ايران زمين گل است و سپيد و ستخر گزين
كه مقصد از سخنور عاليمقام سه دژ معروف گل و گلاب كه در كهگيلويه ، و قلعه سپيد يا دژ اسپيد در خاك ممسني و همين كوه استخر باشد . در جاي ديگر راجع به دژ اسپيد فرموده است :
دژي بود كش خواندندي سپيد بدان دژ بد ايرانيان را اميد
و اين همان دژ است كه اتابك ابوبكر سعد زنگي بداشتن آن هنگام بيم و اضطراب ، و به نزهتگاه شعب بوان هنگام آسايش و فراغ خاطر ، افتخار مينموده است .
شعب بوان يكي از بهشتهاي چهارگانه قديم بوده ، سه ديگر : سغد سمرقند ، غوطه دمشق ، نهر ابله ميباشد . شعب بوان ( بكسر شين و سكون عين ) جلگه پر درخت و خوش آب و هوائي است در شولستان فارس ( نوبنجان ) ، كه يكي از شهرهاي كوره شاپور بوده . اين جلگه بين دو كوه واقع و حدود سه فرسخ عرض دارد وسط آن رودي روان و درختان زياد و انبوهي داشته است . سغد سمرقند ( سغد رابصاد نيز نوشتهاند ) جائي بوده در سمرقند بسيار با طراوت و مشجر و مخصوصا” نوشتهاند كه رهگذر شش روز در ميان انبوه درخت ميگذشته است . غوطه دمشق : شهر خرم و زيبا و خوش آب و هواي دمشق ، و نهر ابله ( بضم همزه وب و تشديد لام ) نهري در شهر بصره كه هواي اطراف آن بسيار خوب و با طراوت و داراي درختان بسياري بوده است . در حدود العالم مينويسد : (( شهري استوار است و آب از گرد وي برآيد و بر مغرب دجله است و از روي دستار و عمامه بلي خیزد )) .
ابن بلخي درباره كوه استخر و دو كوه مجاورش ( سه گنبدان ) مينويسد كه : (( جحمشيد سه قلعه بساخت در ميان شهر ، و آنرا سهع گنبدان نام نهاد . يكي قلعه استخر و دوم قلعة اشكنون و سوم قلعه شكسته . بر قلعة استخر خزانه داشتي ، و بر شكسته فراش خانه و اسباب آن ، و بر اشكنون زرادخانه … )) و در جاي ديگر باز نوشته كه : (( در جهان هيچ قلعه قديم تر ازين قلعه نيست و هر احكام كي صورت بندد آنجا كردهاند و بعد پيشداديان آنرا سه گنبدان گفته ، دو قلعه ديگر را كي نزديك آنست يكي قلعه شكسته و ديگر قلعه اشكنوان ، هر دو قلعه ويران است )) .
ابن بلخي راجع باستخر بالاي كوه نوشته است كه : (( عضدالدوله حوضي ساخته است آنجا حوض عضدي گويند و چنانست كه درة بوده است بزرگ ، كي راه سيل آب قلعه برآن دره بودي ، پس عضدالدوله بريختگري روي آن دره برآورد ، مانند سدي عظيم و اندرون آن به صهروج و موم و روغن بيندود . بعد با كرباس و قير چند لا بر لا در آن گرفته و احكامي كردند كي از آن يك قفيز كم عشري است و عمق آن 17 پايه است كي چون يكسال هزار مرد از آن بخورند يك پايه كم شود ، و در ميان حوض 30 ستون كردهاند از سنگ و صاهروج ، و بر سن آن حوض پوشيده و بيرون از آن ديگر حوضهاي آب و مصنعها هست و عيب اين قلعه آنست كي حصار منيع توان داد و سردسير است مانند هواي اصفهان و كوشكهاي نيكو و سرايهاي خوش و ميدان فراخ دارد … ))
راه دشوار و منحصر بفرد اين كوه ، آنجا را طوري مستعد ساخته كه در حال حاضر هم چنانچه يك يا دو تفنگچي در راه بالا رفتن بكوه قرار بگیرد ، ديگر بهیچوجه دست يافتن ببالاي كوه ميسر نخواهد بود ، و حتي با سنگ اگر بمهاجم حمله شود ، قادر ببالا آمدن نخواهد بود ، زيرا فقط يك راه باريك و خطرناك دارد كه از وسط كوه ببالا ميرود و پيدا كردن اين راه جز بكمك راهنما ميسر هر راگذر نخواهد بود .
از جاده يعني آنجائیکه با اتومبيل ميتوان تا پاي كوه رفت ( از راه بني يكه ) دو ساعت تمام طول ميكشد كه ببالا روند با آنكه بلندي خود كوه از سطح جلگه در حدود چهار صد متر بيش نيست ولي حدود يك فرسخ بايد از كوه بالا رفت ، چند متري مانده ببالاي كوه آثار پلكاني ديده ميشود كه از كوه تراشيدهاند .
در بالاي كوه سه دره خاكي هر كدام بطول تقريبا” يك كيلومتر بموازات يكديگر از شرق بغرب ديده ميشود كه مستعد براي زراعت ديم ( بدون آب ) ميباشد . و بطوريكه اظهار ميدارند در سالهاي نا امني اشخاصي كه در پناه اين دژ بسر ميبردهاند ، در همانجا زراعت ميكردند .
رود كر از دامنه غربي اين كوه در بستر مارپيچي خود بيسر و صدا ميگذرد و اراضي مرتب و منظم زراعتي اطراف ، از بالاي كوه منظره بس زيبا و ديدني دارد .
در وسط دره دومي بالاي كوه ، يك استخر بزرگ آبي است كه 55 متر طول و بيست متر عرض و هشت متر عمق دارد و ظرفيت آن در حدود نه هزار متر مكعب ميشود آب اين استخر از آب بارانهاي زمستاني و بهار تأمين ميگرديده است . بدنه و كف استخر از سنگهاي شالوده و ملاط آهك مستحكم گرديده ، دو استخر كم عرض ديگر كه هركدام تقريبا” سي متر طول و شش متر عرض و شش متر عمق دارد در امتداد اين استخر ساختهاند كه آنها نيز از سنگ و آهك ساخته شده ، آب آنها پس از پر شدن باستخر بزرگ ميريزد .
در كنار استخر مياني يك سرو كهنسال كه در حدود ده متر ارتفاع دارد و محيط تنه آن 65 در 4 متر است برپا ميباشد . اين درخت يكي از سروهاي كهن روزگار و چندين سده را پشت سر گذارده و در 135 سال پيش كه فلاندن آنرا ديده تقريبا” بهمين قطر و ارتفاع بوده و شكل آنرا در كتاب خود نقش كرده است .
در استخر علاوه بر حوادثي كه در خاطره خود دارد و تاريخ موفق بضبط آنها نشده ، پيوسته پناهگاه دليران ، و زندان امراي بنام و گردنكشان بوده است . از امراي معروفي كه در اين قلعه زنداني بودهاند : فضلويه پسر علي بن الحسن است كه پس از اخراج او از پارس بدست ملك قاورد بدرگاه الب ارسلان رفت و او را برانگيزانيد تا لشكر بپارس كشيد و باز پارس را به فضوليه داد . فضوليه سپس سر از امر شاه پيچيد خواجه نظام الملك او را گرفت و در دژ استخر زنداني داشت و در همانجا نيز شورش كرد و دژ را بدست گرفت تا سرانجام او را گرفته و كشته و پوستش را پر از كاه كردند تا عبرت ديگران شود ، و قوم رامانيان در تواريخ قديمه از اعقاب همين مرد بودهاند .
و نيز نوشتهاند كه ابوبكربن سعد چون بر پدر بشوريد اتابك سعد او را شكست داد و در دژ استخر زنداني كرد ، و پيش ازين جنگ با سلطان محمد خوارزمشاه پيمان بست كه هر سال خراج فارس را بدربار بفرستد و سه دژ اشكنون در ابرج و دژ استخر و شكسته را به كوتوالان شاه خوارزم سپارد .
سلجوقشاه برادر محمد شاه بن سلغر شاه برادر زاده اتابك ابوبكر در همين كوه مدتي زنداني بوده و براي رهائي خود اين رباعي را مينويسد :
درد و غم و بند من درازي دارد عيش و طرب تو دلنوازي دارد
بر هر دو مكن تكيه كه دوران فلك در پرده هزارگونه بازي دارد
چون محمد شاه اسير گرديد سلجوقشاه از دژ بگريخت و بهمراهي امراء مغول بهمراه تركان خاتون برتخت پادشاهي نشست ، ولي فرمانروائي سلجوقشاه بيش از چند ماهي طول نكشيد و از لشكريان التاجو كه از طرف ايلخان مغول مأمور دستگيري او شده بود ، شكست خورد بكازرون فرار كرد و در پاي دژ اسپيد در سال 662 ه . ق او را كشتند .
و نيز نوشتهاند كه وقتي در سال 620 سلطان غياث الدين بن محمد خوارزمشاه بفارس هجوم برد اتابك سعد زنگي چون تاب مقاومت نياورد در همين قلعه پناهنده شد . شاه اسمعيل صفوي را نيز نوشتهاند كه در اوان كودكي زنداني اين دژ بوده است . تفصيل واقعه ازين قرار است كه شاه اسماعيل فرزند شيخ حيدر و عالم شاه بيگم دختر اوزون حسن در سال 891 هجري بدنيا آمد . يكسال از تولدش نگذشته پدرش در جنگ با شروانشاه و آق قوينلوها كشته شد . او يكسال داشت و با دو برادرش سلطانعلي و سلطان ابراهيم بدست يعقوب پسر اوزون حسن آق قوينلو گرفتار گرديد چون مادر آنها خواهر یعقوب بود سلطان از کشتن آنها صرفنظر كرد و در سال 894 هجري آنها را باستخر فارس تبعيد كرد و در همين كوه استخر زنداني نمود . در سال 898 ه بفرمان امير رستم پادشاه آنها را با احترام از زندان رهائي داد و به تبريز آورد و روانه اردبیل نمود .
تصاویر مربوط به اردیبهشت 1403 می باشد
استخر کوچک بالای اکوه استخر
شکاف کنار استخر کوچک
نمای روستای بنی یکه از شکاف
نمایی از قلعه شکسته معروف به کوه میان قلعه از بالای کوه استخر
قله کوه استخر با ارتفاع 2315 متر از سطح دریا
نمای سراسرنما از بالای کوه استخر از دشت مرودشت- قله های قلعه شکسته و شهرک ابرج در تصویر دیده می شوند- برای دیدن تصوی با وضوح بالاتر کلیک کنید
استخر بالای کوه که گفته می شود در جلوی آن سدی وجود داشته و آب جمع شده در پشت آن در این استخر جمع آوری می شده و سپس به شهر استخر در نزدیکی تخت جمشد منتقل می شده است.
درخت چنار کنار استخر
تصاویر از: حسین مختاری