–لطفأ خودتان را برای آشنایی بیشتر مخاطبان معرفی نمایید. فاطمه احدی هستم. متولد ۶۰/۱۰/۱ . فارغ التحصیل کارشناسی طراحی فرش دانشگاه سیستان وبلوچستان و کارشناس ارشد تربیت بدنی گرایش فیزیولوژی از علوم تحقیقات فارس می باشم.
–چگونه وارد دنیای ورزش شدید؟ از زمانی که به یاد دارم، اوقات فراغتم را در سالن های ورزشی گذرانده ام. اوایل در مدرسه هندبال بازی می کردم. از سال ۷۸ والیبال را به صورت جدی تر، زیر نظر خانم ستوده در سالن شهید برزگری شروع کردم. از آنجایی که از کودکی علاقه بسیار زیادی به فوتبال داشتم، وقتی امکان فعالیت در این رشته برای بانوان در استان فارس فراهم گردید، به سمت فوتسال آمدم و از سال ۸۱ دیگر کاملا در فوتبال و فوتسال فعالیت می کنم.
–زیر نظر چه کسی فوتسال را فرا گرفتید؟ مربی نداشتم، خودم کار می کردم. حتی در تیم دانشگاه هم بازیکن- مربی بودم. در حقیقت مربیان من، اساتیدی بودند که در دوره های مربی گری با آنها آشنا شدم. زمانی که من فوتبال را آغاز کردم، کسی در مرودشت فوتسال کار نمی کرد و حتی بلد نبودند مهارت های فوتبال چیست. خودم به بچه ها یاد می دادم.
–درجه مربیگری شما چیست؟ مدرک D را زیر نظر آقای عرب، C را در کلاس های آقای پورمسلمی مربی وقت پاس همدان و مدرک B را زیر نظر آقای جانی خانی گرفتم. شرایط گرفتن مدرک A را پیدا کرده ام که در اولین فرصت این کار را خواهم کرد. در رشته های آمادگی جسمانی و پینگ پونگ نیز مربیگری درجه ۳ دارم.
–بهترین عناوینی که کسب کردید، چه بوده اند؟ عنوان “خانم گل” مسابقه قهرمانی موسسات آموزش عالی کشور سال ۸۲ سمنان، “خانم گل” المپیاد دانشجویان دختر سال ۸۳ اصفهان را به همراه تیم دانشگاه سیستان و بلوچستان به دست آوردم. سه سال متوالی هم عنوان “بازیکن اخلاق” مسابقات دانشجویان کشور را به دست آوردم. البته از باشگاه های راه آهن تهران، استقلال کرج، صدرای شیراز و … هم پیشنهادهایی داشتم ولی به دلایل مختلفی مثل مسافت و… نپذیرفتم.
در زمینه مربیگری می توانم به کسب عنوان سوم استان به همراه تیم مرودشت در سال ۸۸ را اشاره کنم. در دوران دانشجویی هم چهار سال مسئولیت تیم دانشگاه به عهده خودم بود. مربیگری تیم وحدت خوزستان را نیز در کارنامه خود دارم. همچنین مسئول ورزش بهداشت و درمان صنعت نفت بوشهر بودم که در این مدت هم تیم آمادگی جسمانی این باشگاه را به مقام سوم مسابقات بهداشت و درمان مناطق نفت خیز را به دست آوریم.
– چه دشواری هایی در مسیر شما وجود داشت؟ آیا شرایط جامعه نسبت به زمانی که وارد ورزش شدید، تفاوتی پیدا کرده است؟ در آن زمان شرایط برای فعالیت بسیار سخت بود، البته خانواده ام بسیار همراه بودند و نسبت به خواهرانم مستقل تر بودم. به همین دلیل آنها نیز مرا حمایت می کردند و در رشته های مختلف موسیقی، تئاتر، ورزش و … فعالیت کردم. اما جامعه اینطور نبود؛ خیلی کارها می خواستیم انجام بدهیم، در توانمان هم بود، یا خانواده اجازه این کار را نمی داد یا حتی در صورت موافقت خانواده، جامعه نمی پذیرفت. بنابراین حتی کسی مثل من که خانواده اش هم حمایتش می کرد، نمی توانست در فعالیت های مورد علاقه اش به راحتی شرکت کند.
متأسفانه هنوز هم شرایط برای بانوان در شهر ما مساعد نیست. بسیاری از بانوان ورزشکار به خصوص آنهایی که شاغل، دانش آموز و دانشجو هستند، آرزو دارند که مکانی مختص خودشان داشته باشند که شب ها بتوانند زیر نور ورزش کنند ولی متأسفانه چنین امکاناتی برای بانوان مرودشت وجود ندارد.
یا به عنوان مثال در حالی که ما با پوشش کامل فوتبال می کنیم، حق استفاده از زمین چمن نداریم و بنده مجبورم برای استفاده از زمین چمن، به مجموعه حجاب شیراز بروم که آنجا هم متأسفانه دچار بی عدالتی های همیشگی شده و نمی توانم علیرغم هزینه ای که می کنم، استفاده داشته باشم.
در مدرسه هم با مشکلات بسیاری روبرو بودیم. برای شرکت در مسابقات، خودمان باید دست به کار جمع و جورکردن تیم مدرسه می شدیم. اغلب زنگ های تفریح تمرین می کردیم چرا که بیشتر معلمان اجازه شرکت در تمرین های تیم را به ما نمی دادند و در برخی مواقع، بخاطر این مسئله حتی توبیخ هم می شدیم! در صورتی که بنده خودم از جمله دانش آموزان درسخوان بودم که در بیشتر مسابقات علمی نیز شرکت داشتم.
–موفقیت خود در زمینه درس را مرهون چه می دانید؟ اغلب ورزشکارانی که در سطوح قهرمانی فعالیت می کنند، از ضریب هوشی قابل قبولی برخوردار هستند. همچنین بیشتر ورزشکاران، انگیزه بالایی برای رسیدن به اهداف شخصی در دیگر زمینه های زندگی نیز دارند و هنگامی که تصمیم می گیرند کاری را انجام بدهند، با جدیت آن را دنبال می کنند. زمان ما، یکی از دلایل مهم دیگر نیز مخالفت بیشتر خانواده ها با مقوله ورزش بود. بچه ها سعی می کردند تلاش بیشتری داشته باشند تا بهانه به دست خانواده هایشان ندهند و از تمرین، منع نشوند.
–باتوجه به اینکه در استان های خوزستان، سیستان و بلوچستان، بوشهر و … فعالیت داشته اید، شرایط بانوان مرودشت را در مقایسه با سایر شهرها چگونه می بینید؟ از نظر امکانات، ما در شرایط بدی نیستیم. اجاره سالن و به تبع آن، شهریه ها مناسب است. اما با این حال، استقبال بانوان از کلاس های ورزشی در سایر شهرها به مراتب بیشتر از اینجاست. شاید بخشی از این مسئله، ناشی از تفکر حاکم بر ورزش استان آنهاست. بعنوان مثال در حال حاضر بیش از ۱۸ تیم از استان خوزستان در لیگ های مختلف کشور شرکت دارند که ۳ تیم آن در لیگ های برتر کشور است. اما استان فارس یک تیم لیگ برتری ندارد. یک تفاوت بسیار بزرگ نیز بین شهر و استان خودم با سایر جاها وجود دارد. در زاهدان، علیرغم اینکه یک دانشجوی غیربومی و غریبه بودم، وقتی عنوان “خانم گل” مسابقات قهرمانی دانشجویان و المپیاد کشور را برای این استان کسب کردم، استاندار محترم سیستان و بلوچستان با اهدای یک نیم سکه بهار آزادی، از تلاشی که برای استانشان کرده بودم، تشکر نمود. اما در مرودشت، حتی نصب یک پلاکارد ساده تبریک را هم خودمان باید پیگیری کنیم.
–وضعیت فعلی ورزش بانوان مرودشت به ویژه در فوتسال چگونه است؟ در حال حاضر ورزش بانوان دچار یک رکود شده است. بچه ها می آیند، یک سال تمرین می کنند ولی خبری از مسابقه نیست. چند سال است حتی یک مسابقه استانی هم نتوانسته ایم تأمین هزینه کنیم و هرسال، وعده آینده را به بازیکن می دهیم. مشخص است که بازیکنان نیز یا انگیزه خود را از دست می دهند یا در صورتی که از حمایت مالی و معنوی خانواده برخوردار باشند، راهی باشگاه های شیراز می گردند. یعنی حاضرند هزینه چند ماه رفت و آمد به شیراز را بپردازند ولی بتوانند در مسابقه شرکت کنند. دختران مرودشتی در اغلب رشته ها، استعدادهای خوبی دارند ولی ظرفیت ها، بیشترشان در نطفه خفه می شوند. کم پیدا می شود کسی بتواند مثل فاطمه طهماسبی پیشرفت کند. چون بخش عمده ای از موفقیت فاطمه، به دلیل حمایت های بسیار زیاد پدر و خانواده اش بوده است و نه حمایت تربیت بدنی.
متأسفانه در حال حاضر از ورزش بانوان یا به طورکلی ورزش هایی که رونق کمتری دارند، حمایت صورت نمی گیرد -مثلأ از طریق تخفیف اجاره سالن یا رایگان برگزار کردن کلاس ها- در حالی که این هزینه ها برای یک اداره بزرگ مثل اداره ورزش، بسیار ناچیز است. آیا استان فارس، استان فقیری است؟ مسلمأ انتظار نداریم که مثل تیم حفاری اهواز، در یک فصل، نزدیک به ۵۰۰ میلیون تومان برای بانوان خرج شود. با ۵۰ میلیون تومان در لیگ برتر بانوان می توان یک تیم خوب بست و بهترین نتایج را هم در سطح کشور به دست آورد، آیا در شهرمان چنین بودجه هایی وجود ندارد؟
من نه به دنبال منافع شخصی بوده ام و نه هیچ گاه از سر غرض ورزی از کسی یا رویه ای انتقاد کرده ام. همه ما دوست داریم پیشرفت کنیم و ورزش شهرمان را در بالاترین نقطه ببینیم، اما واقعیت این است که ورزش بانوان یا حداقل فوتسال که رشته تخصصی خودم بوده و سالهاست در آن فعالیت دارم، دچار رکود شده است. چون چندسال است که مسابقه نداشته ایم؛ بجز سال گذشته که خانم فلاح یکی از مربیان جوان شهرمان توانست با تلاش بسیار و شاید حدود یک ماه رفت و آمد به شهرداری، سرانجام تیمش را تحت حمایت شهرداری به مسابقه استانی اعزام کند ولی آیا این صحیح است؟ آیا شأن یک مربی خانم باید آنقدر نادیده گرفته شود و از سوی مسئولین حمایتی صورت نگیرد که برای یک مسابقه ساده نیز اینگونه متحمل سختی شود؟
چطور می توان تیمی را با هزینه ای در حدود ۶۰۰-۷۰۰ میلیون تومان برای لیگ دسته سه کشورآقایان بست اما برای بانوان، صرف مبلغی بسیار پایین تر آن هم در لیگ برتر امکان پذیر نیست؟ می توان برای آقایان، دوتا دوتا تیم راه انداخت ولی حمایتی از بانوان صورت نمی گیرد. بنده با حمایت از ورزش آقایان نه تنها مخالف نیستم بلکه آن را برای شهری مثل مرودشت ضروری می دانم، چرا که داشتن تیم در لیگ های کشوری، باعث ایجاد نشاط در میان جوانان مستعد این شهر شده و آنها را به سالن ها می کشاند. اما دختران این شهر چه می شوند؟ ورزش های پایه، کجای این برنامه ریزی قرار می گیرند؟ چه نیازی به هزینه های غیر ضروری است؟ باید توجه داشت که این هزینه ها، صرف حمایت و رشد استعدادهای فرزندان این شهر شود.
–تلاشی برای جذب اسپانسر نداشته اید؟ هدف از اسپانسر شدن یک تیم، نوعی تبلیغ است. وقتی ورزش بانوان شرایط تبلیغ را نمی تواند برای حمایت کنندگان مالی به وجود بیاورد، طبیعتأ اسپانسری هم جذب نخواهد کرد. کدام فرد دلسوزی وجود دارد که چنین هزینه ای متقبل شود؟ باید مسئولین تمهیداتی در این خصوص بیندیشند پیش از آنکه ورزش بانوان محو شود.
–چه راهی برای جذب بیشتر بانوان به این رشته وجود دارد؟ ایجاد فرصت استفاده از زمین چمن، می تواند تأثیر زیادی داشته باشد. مطمئنأ جذابیت فوتبال برای بسیاری از بانوان، بیشتر از فوتسال است؛ اغلب ما به عشق فوتبال وارد این رشته شدیم ولی چون امکان ادامه دادن فوتبال نبود، به ناچار به سمت فوتسال کشیده شدیم. حتی یکی از رؤسای اداره ورزش نیز قبلأ به ما وعده داد که ساعت ۶ صبح اجازه تمرین در زمین چمن را به ما می دهد ولی پس از پیگیری های بسیار، گفت: دردسر دارد و منصرف شد!
–چه آینده ای پیش روی بانوان فوتسالیت مرودشت است؟ با این وضع به جایی نخواهیم رسید. اولین سالی که از دانشگاه آمدم و کلاس برگزار کردم، ۸۰ نفر نام نویسی کردند. تابستان امسال به زحمت به ۱۰ نفر رسیدند و این نگران کننده است. آذرماه، مسابقات استانی و بهمن ماه هم لیگ کشوری در پیش داریم که مطمئنأ امسال هم اعزامی نداریم و همین ۱۰ بازیکن علاقه مند هم سال آینده نخواهیم داشت. آموزش و پرورش هم، که همچنان در این زمینه تعامل ندارد و بازیکنان نوجوان به نوعی قانع می شوند که در همان سطح دانش آموزی باقی بمانند. –چه اقداماتی را برای رونق فوتسال مرودشت، پیشنهاد می دهید؟ اولین اقدام این است که ورزش را از شکل جزیره ای آن بیرون آورده و به صورت یک شهر واحد در آوریم. وقتی هر نهادی مثل آموزش و پرورش، هلال احمر و … رویه خاص خودشان را داشته باشند، تصمیم گیری در این زمینه دشوار است
– فکر می کنید چراچرخه مدیریت ورزش مرودشت وارد یک الگوی تکراری شده؟چرا سالهاست –بجز یک مورد– چهره های جوان، وارد حلقه های مدیریتی اداره ورزش نشده اند؟ اولین دلیل این مسئله را می توان “بها ندادن به جوانان” دانست. از سوی دیگر در این سالها اغلب مدیرانی که بر اداره تربیت بدنی تکیه زده اند و البته زحمات بسیار زیادی هم متقبل شده اند، از اداره آموزش و پرورش به کمک اداره ورزش آمده اند. ضمن تشکر از همه این عزیزان، این سوال مطرح می شود که آیا در مجموعه تربیت بدنی یک نفر که بتواند مجموعه را مدیریت کند وجود ندارد؟ در آخر هم وقتی مدیری خوب کار نکرد، به سراغ گزینه دیگری می روند که اغلب هم تکراری بوده و بعضأ در گذشته نیز جواب نداده است. البته این را هم بگویم که در برخی از برهه ها، عملکرد برخی از مدیران، آنقدر ضعیف بوده و مشکلات چنان روی هم انباشته شده که هیچ نیروی جوانی، جرأت پذیرفتن این مسئولیت را ندارد!!
–آیا این جابجایی ها برای ورزش شهر مثمر ثمر بوده است؟ متأسفانه دستاورد چندان رضایت بخشی نداشته و در اغلب دوران، این دو مجموعه با هم در تضاد بوده اند. بعنوان مثال، بازیکنانی که در سالن های تربیت بدنی پرورش یافته اند، به محض اینکه وارد تیم های آموزشگاهی شده و به مسابقات استانی یا کشوری می روند، معلمان آنها اجازه نمی دهند در تمرینات ما یا در مسابقات آزاد و برای شهر خودشان شرکت نمایند. یا اینکه آموزش و پرورش از تجربیات مربیان آزاد استفاده نمی کنند.این مسائل باعث می شود که چرخه آموزش بازیکنان به خوبی طی نشود و نتیجه مناسبی نیز برای هیچ یک از طرفین حاصل نگردد.
–وضعیت مربیان در حال حاضر چگونه است؟ مربیان نیز متأسفانه در اغلب موارد شرایط مطلوبی ندارند. درست است که بحث خصوصی سازی در ورزش مطرح شده اما نباید اجازه دهیم به دلیل بی مهری ها، شخصیت مربیان چه خانم و چه آقا زیر سؤال برود.
– خودتان زمانی که نائب رئیس هیئت بودید چه اقداماتی انجام دادید؟ در مدت فعالیتم به عنوان نائب رئیس، از نظر مالی واقعأ دستم بسته بود و نمی توانستم آنگونه که دوست دارم، به بچه ها کمک کنم ولی در حد توانم امورات بانوان را پیگیری کرده و تجربیات خود را در اختیار مربیان قرار دادم.
–در دورهای آموزشی نیز شرکت می کنید؟ امسال یک دوره مربیگری برگزار شد که مربیان مطرحی همچون کی روش، علی دایی، یحیی گل محمدی و… حضور داشتند ولی به دلیل برخی مسائل نتوانستم حضور یابم. چندی دیگر هم از سوی فدراسیون نروژ یک دوره برای فوتبال پایه، برگزار می شود ولی بر فرض که مشکل مالی هم در میان نباشد، با چه توجیه اقتصادی در چنین دوره هایی شرکت کنیم؟ آیا فوتبال پایه داریم در قسمت بانوان؟ جایی که معلم ورزش به بازیکن نونهال و نوجوان خویش اجازه حضور در باشگاه را نمی دهد، آیا درآمدی از این مدرک حاصل خواهد شد؟ در حالی که برای هر مربی جوان و علاقه مند به فوتبال حتی دیدن این افراد سرشناس نیز جذاب است.
–نقش و شیوه تبلیغات برای گسترش ورزش در میان مردم چه اهمیتی دارد و چگونه باید باشد؟ ما تفریحات بسیار کمی داشتیم و ورزش در حقیقت برای ما نوعی تفریح بود. به همین دلیل هم با تمام سختی های این مسیر کنار می آمدیم. امروزه شرایط تغییر کرده و اغلب بچه ها، درگیر فضای مجازی هستند، تفریحات دیگری دارند و به این راحتی به سراغ ورزش نمی روند. پس باید به گونه ای، آنها را تشویق کرد، مثلأ اداره ورزش می تواند هر هفته یک سانس چمن یا دو سانس سالن را به رایگان در اختیار یکی از مربیان مجرب به انتخاب خودش قرار دهد. اینگونه دیگر نیاز نیست ورزشکار شهریه پرداخت کند و حداقل مانع مالی برای برخی از بچه ها وجود نخواهد داشت.
البته معتقدم “تبلیغات” را هم شاید بهتر باشد خود اداره هماهنگ کرده و به صورت درخور شأن انجام دهد. در شأن مربی نیست که تراکت دست گرفته و توزیع کند. اینطوری رقابت های ناسالم هم برای جذب بازیکن افزایش می یابد. شاید شیوه فعلی تبلیغات برای آقایانی که یک مدرسه فوتبال ۴۰۰ نفری دارند، توجیه پذیر باشد اما برای مربیان خانم که گاهی در کلاس، تعداد بازیکنانشان به ۱۰ نفر هم نمی رسد، نیاز است که اداره ورزش همکاری بیشتری داشته باشد.
–هنوز بیشتر مدیران به اهمیت گسترش ورزش بانوان واقف نیستند چگونه می توان آنها را متقاعد نمود که هزینه در ورزش بانوان، یک سرمایه گذاری است؟ همیشه گفته اند که پشت سر هر مرد موفقی، یک زن موفق و شاد وجود دارد. این مسئله امروزه بیشتر نمود یافته است. مرد از درون خانه پا به جامعه می گذارد و این «زن» می تواند مادر، خواهر یا همسر او باشد. اگر درچنین خانه ای، یک زن شاد و سالم حضور نداشته باشد، موفقیت مرد نیز تحت الشعاع قرار می گیرد. در خانواده هایی که پدر یا همسر به دلایل مختلف مالی، فرهنگی یا … به «زن» اجازه ورزش کردن نمی دهند، خانم یا دختر نیز درون خانه می ماند یا وقت خود را با ماهواره! پر می کند که تأثیر مخربی بر فرهنگ خانواده و جامعه دارد، یا غیبت می کند یا دچار افسردگی خودش و درنتیجه باعث افسردگی اعضای خانواده و جامعه می گردد.
همه در زندگی با مشکلاتی روبرو هستند، اما وقتی زنی در سالن به ورزش می پردازد، داد می زند، شوت می زند، در حقیقت استرس و هیجانات خود را تخلیه می کند و با خاطری آسوده به محیط خانه بر می گردد. دختران ورزشکار، اکثرأ روحیه مقاومی دارند و به راحتی در برابر مشکلات زندگی عقب نشینی نمی کنند و از آنجایی که نیمی از جامعه را بانوان تشکیل می دهند، مقاوم ساختن روحیه زنان می تواند منجر به تسری چنین روحیه ای در کل جامعه گردد و مقاومت را در برابر تهدیداتی همچون تحریم، تهاجم فرهنگی و … افزایش می دهد.
–برخی می گویند فوتبال، ورزش خشن و مردانه ای است و روحیه زنان را تحت تأثیر قرار می دهد یا به اصطلاح مردانه می کند… اصلأ اینطور نیست. فوتبال، هنر است؛ دریبل زدن نمایش یک هنر است. فوتبال یک فرهنگ و یک ابزار بسیار قدرتمند برای نمایش فرهنگ بومی به دیگران است. زنان ورزشکار، خشن نیستند؛ مقاوم هستند. دوبار که در فوتبال زمین خوردی یا توپ از کنار پایت رد شد و همه سالن ناخودآگاه به خنده افتادند، بار سوم، خودت از زمین بلند می شوی و یاد می گیری اگر در زندگی هم جایی زمین خوردی، دوباره بلند شوی و زندگی را از سر بگیری.
–شاید رفتارهای پسرانه برخی از دختران فوتبالیست باعث ایجاد چنین نگرشی شده است. عمیقأ معتقدم که این فوتبال نیست که باعث بروز رفتارهای پسرانه می شود. در حقیقت این نگرش که “فوتبال، ورزشی مردانه است” باعث شده برخی از دختران فکر کنند که برای موفقیت در این رشته، باید رفتاری مردانه داشته باشند در حالی که بخش عمده ای از دختران فوتبالیست ما، اینگونه نیستند و کاملأ از الگوهای رفتاری زنانه پیروی می کنند. بعضی وقت ها، چنین رفتارهایی ریشه در باورهای گذشته ما و این تفکر که «شاید با داشتن رفتار پسرانه، بیشتر می توان در جامعه دیده شد و فعالیت کرد» دارد و بیشتر به دلیل نشان دادن نوعی استقلال است. سالها اغلب خانواده ها و در نتیجه جامعه، “پسردوست” بودند، من هم آن زمان گاهی دوست داشتم پسر باشم، اما این احساس اغلب به دلیل آزادی های اجتماعی بیشتری بود که پسرها در مقایسه با دختران از آن برخوردار بودند. اتفاقأ بنده نیز همچون اغلب ورزشکاران بانوی ایرانی، افتخار می کنم که یک دختر هستم و اعتقاد دارم به دست آوردن این موفقیت ها در فوتبال، به دلیل دختر بودنم، شیرین تر و با ارزشتر است.
–چقدر فوتبال در نگرش شما به زندگی تأثیر داشته است؟ من هیچ موقع ناشکر نبوده ام. نه اینکه هیچگاه ابراز نارضایتی نکنم؛ بلکه یاد گرفته ام هیچگاه در برابر مشکلات زندگی پا پس نکشم و تا دقیقه ۹۰ و حتی وقت اضافه، مبارزه کنم. یاد گرفته ام که شکست هایم در زندگی شخصی، اغلب حاصل انتخاب های اشتباه خودم بوده است نه داوری و توپ و… . هرچند که در بحث های اجتماعی شرایط کمی برای بانوان فوتبالسیت متفاوت تر است.
–چه تفاوت هایی وجود دارد؟ این را به صراحت اعلام میکنم که یکی از آرزوهای من این است که یک بازی ولو بازی ساده شهرستان را از روی سکو ببینم. منزل ما روبروی استادیوم است؛ گاهی روی پشت بام، زیر آفتاب یا در سرما می نشینم و بازی ها را نگاه می کنم. عاشق این هستم که روزی در ورزشگاه آزادی بازی تیم ملی را از نزدیک ببینم. در این سالها هر زمان که بحث رفتن خانم ها به ورزشگاه پیش آمده، همه یک صدا گفته اند فرهنگ پایین برخی تماشاگرنماها فضای استادیوم را نامناسب کرده است. اما تا کی صورت مسئله را پاک می کنیم و راه حلی برای آن پیدا نمی کنیم؟
–در حال حاضر نگاه جامعه به فوتبال و فوتسال بانوان چگونه است؟ فوتسال بانوان ما بسیار رشد کرده تا جایی که امسال توانستیم قهرمان آسیا شویم و حتی در برنامه “نود” نیز از دو ملی پوش بانو دعوت شد، این به دلیل انعکاس توانمندی بانوان در رسانه ها و در نتیجه دیده شدن آنها بود(ولو در حد نمایش گل های به ثمر رسیده). مردم به این باور رسیدند که زنان نیز می توانند بازی کنند. زمانی بود که مردم، بازیکن لیگ دسته سه آقایان را می شناختند ولی بازیکن ملی پوش بانوان را نه. ولی الآن حداقل چند نفر از ملی پوشهای ما مطرح شده اند. هرچند که مثلا یکی از آنها بخاطر ممانعت همسرش از شرکت در مسابقات بین المللی بود. لیگ برتر ما در حال حاضر با پوشش کامل انجام می شود، می توان تمهیداتی اندیشید تا این مسابقات پخش شود. یک نفر از من پرسید: آیا زنان هم می توانند دریبل کشویی بزنند؟ گفتم: این ساده ترین کار در فوتبال است. تعجب کرده بود. –آیا سایر اعضای خانواده شما نیز ورزشی هستند؟ تقریبأ همه ورزش می کنند ولی فقط پسران خواهرم آقایان محسن عمادی(کاپیتان تیم های امید برق و فجرشیراز) و امین برادرش به صورت حرفه ای دنبال کردند.
–بزرگترین مشکلی که با کمک ورزش “دریبل” زده اید، چه بوده است؟ ورزش در تمام زندگی ام، تأثیر داشته و همه جا به من کمک کرده است. اما شاید کنار آمدن با جای خالی پدرم، بزرگترین کمکی بود که ورزش به من کرد. پدر، ستون هر خانواده ای است، و در چنین شرایطی، شیرازه زندگی از هم می پاشد. نمی گویم که خیلی راحت با این مسئله کنار آمدم اما نسبت به خواهرانم، سریعتر توانستم به زندگی برگردم. در اردوی تدارکاتی تیم دانشگاه بودم که به من خبر دادند حال پدرم مساعد نیست. سریع به خانه آمدم و یک هفته بعد پدرم فوت کرد. ، بعد از مراسم هفتمین روز پدرم مجددا به اردو برگشتم و تا قبل از مراسم چهلم ایشان آنجا ماندم. خیلی ها می گفتند که من سنگدلم اما حقیقت این بود که من حتی بعد از رفتن پدرم هم از ایشان انرژی می گرفتم. هنوز هم صدای “کاپیتان” گفتنش در گوشم می پیچد. پدرم عاشق علی دایی و کریم باقری بود، هرچند که خودش فوتبالی نبود اما بخاطر من فوتبال نگاه می کرد. هنوز هم بیشتر مواقع فوتبال می بینم تنها به یاد روزهایی که با پدرم فوتبال تماشا می کردم.
–تا حالا توی زندگی، “گل به خودی” زدی؟ بله. انتخاب رشته کارشناسیم یک گل به خودی بود، اشتباهی که در آن برهه انجام دادم.
– آبی یا قرمز؟ با احترام به تمام استقلالی ها، شدیدأ پرسپولیسی هستم.
–چه شماره ای می پوشی؟ شماره ۲ چون اولین لباسی که در اولین مسابقه به تن کردم شماره ۲ بود، دیگر آن را عوض نکردم.
–بازی کدام شماره ۲ ها را بیشتر می پسندی؟ در ایران مهدی مهدوی کیا. در سطح بین المللی نیز با اینکه طرفدار برزیل نیستم ولی بازی “کافو” را دوست داشتم.
–تیم ملی مورد علاقه؟ طرفدار ایتالیا هستم که این علاقه، بیشتر بخاطر بازی زیبای “روبرتو باجو” در جام جهانی ۱۹۹۴ به وجود آمد؛ به ویژه بازی که در برابر نیجریه انجام داد و باعث شد ایتالیا بازی باخته را با برد عوض کرده و با گل باجو به فینال راه یابد. پائولو مالدینی و آ.ث میلان هم در این میان بی تأثیر نبودند. الان ایتالیا خیلی ضعیف شده ولی همچنان طرفدار این تیم ریشه دار هستم.
–نظرت در مورد گل دقیقه ۹۰؟ هیج هیجانی بالاتر از گل دقیقه ۹۰ نیست، بخصوص برابر یک رقیب قدیمی مثل استقلال! مثلأ دقیقه ۹۵ دربی باشد، یا اینکه در ۱۰ دقیقه، ۱۰ نفره، در دقایق پایانی، ۳ گل بزنی و بازی را ببری!!! خیلی لذت دارد.
–هیجان انگیز ترین بازی هایی که دیده ای چه بوده اند؟ بازی های ملی ایران – استرالیا و ایران-آرژانتین هیجان انگیز ترین بازی ها برای من و همه ایرانیان است. بازی های بارسلونا و رئال مادرید بخاطر حساسیت و کیفیت و همچنین بارسلونا و میلان به دلیل علاقه به دو تیم، همیشه برایم جذاب بوده است.
– قشنگ ترین و سرنوشت سازترین گلی که به ثمر رسانده ای؟ گلی که در المپیاد سال ۸۳ به تیم یزد زدم زیباترین گل بود. سرنوشت ساز ترین گل را نیز همان سال، در بازی رده بندی به ثمر رساندم که باعث شد بازی مساوی شده و بچه ها روحیه خود را به دست آورند، بازی کلأ برگشت و توانستیم سوم شویم.
–بزرگترین آرزوهایتان چیست؟ آرزو دارم یک بار هم که شده، بازی بارسلونا را در نیوکمپ از نزدیک ببینم. همچنین در زمینه کاری نیز بزرگترین آرزویم، مربیگری در یک تیم اروپایی است. نا امید نیستم هرچند بسیار دشوار است.
–در پایان اگر صحبتی باقی مانده، به گوش جان می شنویم. دوست دارم از پدر و مادرم تشکر ویژه داشته باشم. هرچند که پدرم امروز در میان ما نیست تا موفقیت هایم را با او قسمت کنم اما هنوز با «کاپیتان» گفتنش به من روحیه می دهد. مادرم هم اگرچه با فوتبال مخالف بود ولی همیشه صبورانه مرا راهنمایی کرده و هیچگاه مانع من نشده اند. از خواهران و برادرانم نیز که در این سالها همواره همراه و پشتیبانم بوده اند، سپاسگزارم. همیشه گفته ام اگر از دنیای ورزش دستاوردی به ما نرسید ولی این رفاقت های صمیمانه و خالص برایمان بجا ماند که با ارزشترین سرمایه ماست. خیلی ها در این وادی آمدند و رفتند ولی آخر ما ماندیم و دوست هایمان که علیرغم تمام مشکلات، به همدیگر روحیه می دهیم و از هم انرژی می گیریم. به هیمن خاطر از دوستم سرکار خانم «آرزو ظریف» که همیشه در مراحل بسیار سخت، پشتوانه ای محکم و حامی من بوده و همینطور از سایر دوستانم که در رشته های دیگر فعال بوده اند از جمله سرکار خانم سمیرا رفیعی، شما و همکارانتان در نشریه وزین مرودشت. تشکر می کنم.
«گفتگو از آرزو اسماعیلی»
منبع: هفته نامه مرودشت