|
حمايت ميخواهيم نه ترحم
مسووليت رسيدگي به وضعيت كساني كه ١١ سال پيش كودكي شان قرباني سهل انگاريها شد، با كيست؟
|
4860
|
:كد |
شنبه 7 مرداد 1396 |
|
چرا ميگن جراحيهاي ما بدون نوبت انجام ميشه؟ سال گذشته براي يكي از جراحيها من و پدرم از ٧ صبح تا ٧ عصر تو نوبت نشستيم تا تخت خالي شد، من يكي، دو تا عمل ندارم كه بخوام براي هر كدوم ١٢ ساعت منتظر خالي شدن تخت بمونم.» اينها صحبتهاي يكي از دختران مدرسه درودزن ...
|
به گزارش سلامت نیوز، اعتماد نوشت: پزشك معالج دانشآموزان مدرسه درودزن در گفتوگويي كه خرداد ماه با «اعتماد» داشت از ارايه تسهيلات ويژه به آنها خبر داده و اعلام كرده بود تا جايي كه امكانات اجازه بدهد سعي ميكنند روند درمان اين دانشآموزان ادامه داشته باشد. بعد از انتشار اين گفتوگو، سمانه يكي از دختران روستاي درودزن كه در اين حادثه آسيب ديده است، نكاتي را در خصوص صحبتهاي علياكبر محمدي (سرپرست تيم درمان بچههاي مدرسه درودزن) به «اعتماد» گفت. از هزينههايي كه در اين سالها پرداخت كردهاند و همينطور ساعتهايي كه پشت در اتاق مسوولان منتظر ماندهاند و در نهايت تنها چيزي كه دستشان را گرفته دعاي خير بوده و آرزوي بهبود و شايد هم وعدههايي كه هيچوقت عملي نشدهاند.
دكتر محمدي به اين موضوع اشاره كرد كه اين امكان براي بچههاي مدرسه درودزن فراهم شده تا بدون نوبت جراحيهايشان را هر زماني كه بخواهند انجام دهند و با كارتي كه رييس دانشگاه علوم پزشكي برايشان صادر كرده هزينه فرانشيز بيمارستان هم برايشان رايگان است و همچنين طبق اعلام مسوولان وزارت بهداشت وقت تمامي درمانهاي اين دانشآموزان به عهده وزارت بهداشت و آموزش و پرورش است، اما سمانه ميگويد: «ما فقط هزينه بيمارستان رو پرداخت نميكرديم. باقي هزينهها با خودمون بود، حتي زمان تحريمها زماني كه نخ بخيه ميخواستند به پدرهاي ما ميگفتند خودشان ميرفتند از بيرون بيمارستان ميخريدند. ما هر ماه ليزر انجام ميديم، همين ليزر با داروهايي كه بعدش بايد استفاده كنيم در مجموع نزديك به سه، چهار ميليون تومان هزينه داره و بيمه روستايي و عشايري فقط ماهي ٤٠٠ هزار تومان به ما پرداخت ميكنه، با تمام اينها پرداخت هزينههاي جانبي عملهاي ترميمي براي ما زياد سخت نبود اما براي هزينه جراحيهاي زيبايي واقعا مشكل داريم. تنها خواسته ما هم از مسوولان همينه كه يك پزشك خوب معرفي كنند و يك بيمارستان خوب هم تقبل كند براي بحث بستري و جراحي ما، مشكلات بيمارستان دولتي خيلي زياده و قبول كنيد كه با اين شرايط و بيشتر ٥٠-٤٠ بار بيهوشي بگيم برامون سخته كه فشار رواني قبل و بعد از عمل رو هم بخواهيم تحمل كنيم. از طرفي دكتر خلعتبري به من گفتن تو بايد ٥ جراحي بيني انجام بدي تا بينيات به حالت طبيعي برگرده، اما واقعا ما بعد از اين پروسه طولاني توان اينهمه بيهوشي دوباره رو نداريم، ميخواهيم پزشكي كار جراحي ما را انجام بده كه با كمترين ميزان بيهوشي بيشترين نتيجه رو بگيريم. ما بايد از پارسال عملهاي زيبايي مان را شروع ميكرديم، اما به دليل بالا بودن هزينهها و نبودن پزشك دست نگه داشتيم.»
سمانه ميگويد: «هنوز هم بعد از ١١ سال هر وقت خودمو تو آينه نگاه ميكنم زجر ميكشم، هنوز هم مادرم عكس بچگيهاي من رو ميگيره دستش گريه ميكنه، تمام عكسهاي بچگي مو از دم دست مادرم برداشتم، هر بار عكسامو ميبينه گريه ميكنه، بعد از ١١ سال هنوز با موضوع كنار نيومده. اگر نسبت به ما احساس مسووليت ندارند، نبايد اينقدر سنگدل باشند كه نسبت به يك مادر بيتفاوت باشند كه بعد از ١١ سال هنوز دردش تازه است. من آنقدر كه مادرم زجر ميكشه زجر نميكشم. ناراحتي ما هم از اينه كه مادر و پدرمون اذيت ميشن. ما نياز به حمايت داريم. توقع داريم از مسوولان.» پاي صحبتهاي هركدام از بچههاي مدرسه درودزن كه مينشينيم بخشي از پازلي يازدهساله كامل ميشود. هر كدام حرفهايي دارند كه با بعضي اظهارات مسوولاني كه خبر از مرتب بودن همهچيز ميدهند در تناقض است: «يكي از جراحيهاي من كه تو بيمارستان دولتي انجام شد، دكتري كه من خيلي بهشون اعتماد داشتم، آمدن ويزيت كردن و بعد عمل منو سپردن به دستيارشون و رفتن، من نميخوام اين اتفاق دوباره تو يك جراحي حساستر برام بيفته. اگر تو بيمارستان خصوصي جراحي كنم نه مشكل تخت دارم و نه اينكه پزشك كار رو به دستيارش ميسپره. شايد احساس مسووليت بيشتري كنن. اصرار ما براي اينكه ادامه درمانمون تو بيمارستان خصوصي باشه به خاطر اينه كه هم خودمون و هم خانوادههامون بيشتر از اين اذيت نشيم، من دوست ندارم پدر و مادرم بيشتر از اين اذيت بشن. در مورد نوبت عمل كه دكتر محمدي گفتن، اصلا اينطوري نيست كه ما بدون نوبت عمل داشته باشيم، شايد دكتر محمدي از شرايط و مشكلات ما خبر نداشتند كه اينطور گفتن به شما.»
اما اين تنها دغدغه بچههايي كه اين روزها منتظر اعلام نتايج كنكورند نيست: «به بچههايي كه رشته فني بودند و دانشجو شدن ميگن كار شما ربطي به آموزش و پرورش پيدا نميكنه چون ديگه دانشآموز نيستيد، البته تو اين چند سال هم آموزش و پرورش خيلي جدي پيگير وضعيت ما نبودند.» از سمانه در مورد خبر استخدامشان در آموزش و پرورش ميپرسيم و اينكه اين امر چقدر محقق شده است و آنها چقدر تمايل به اشتغال در اين مجموعه دارند: «آموزش و پرورش يك سهميه براي استخدام ما در نظر گرفته كه اگر كار پيدا نكرديم در آموزش و پرورش مشغول كار بشيم. اما واقعيت اينه كه با اين اتفاقي كه براي ما افتاده ما واقعا از فضاي مدرسه و بهطور كلي آموزش و پرورش فراري هستيم، نميدونم پيش خودشون چي فكر كردن كه چنين تصميمي گرفتن و اينقدر هم تو رسانهها روي اين موضوع مانور دادن.»
بعد از انتشار گزارش ميداني «اعتماد» از وضعيت دو نفر از دانشآموزان مدرسه درودزن، بسياري از كساني كه در جريان وضعيت و مشكلات آنها قرار گرفتند، خواهان ايجاد يا معرفي راهي بودند براي كمك به آنها، هر چند تا جايي كه امكان داشت سعي كرديم تا از مسوولان دولتي پيگير اقدامات حمايتي باشيم، اما همچنان پيامهايي دريافت ميكرديم كه مخاطبان بعد از مطالعه گزارش خواهان واريز كمكهاي نقدي براي كمك به تامين هزينه درمان دانشآموزان درودزن بودند. در خصوص اين موضوع نظر سمانه را پرسيديم و اينكه چطور اين كمكها را به سمت آنها و خانوادههايشان هدايت كنيم، نظر سمانه و ديگر دانشآموزان مدرسه درودزن اين بود كه: «ما دوست نداريم كسي به ما كمك مالي كنه، درسته كه خيّر هستند و دوست دارن كار خير انجام بدن، خدا خيرشون بده، اما چون اين اتفاق در مدرسه براي ما افتاده، ما وظيفه مسوولان دولتي ميدونيم كه پيگير درمان ما باشن. ما دوست نداريم، زيبايي و بهبود وضعيتمون رو مديون كسي بدونيم، اما اگر مسوولان كاري براي ما انجام بدن وظيفه شون رو انجام دادهاند. خود من اگر يك خيّر اين كار رو انجام بده، تا آخر عمر احساس ميكنم به من ترحم شده، من نميخوام زيبايي خودم رو مديون كسي بدونم. از مردمي هم كه ميخوان به ما كمك كنن ممنونيم، خيلي جاها مردم اعلام ميكنن كه ميخوان كمك كنن، اما من دوست ندارم اين اتفاق بيفته. درمان ما وظيفه مسوولان دولتيه و ما واقعا انتظار داريم بعد از اين همه سال يك فكري برامون بكنن. ما از آقاي روحاني به عنوان رييسجمهور توقع داريم، خيلي به ما ميگن كه اين اتفاق تو دوره آقاي احمدينژاد افتاده و نبايد از اين دولت توقع داشته باشيد، اما به نظرم فرقي نميكنه تو چه دورهاي اين اتفاق افتاده. ما كه نبايد تو اين وضعيت بمونيم چون دولت قبلي ديگه نيست كه به وضعيت ما رسيدگي كنه، ما بچه اين مملكتيم چه فرقي ميكنه چه زماني اين اتفاق افتاده، ما توي خونه كه نسوختيم، تو مدرسه اين اتفاق برامون افتاده.»
سمانه از تلاشهايي كه براي ديدار با مسوولان داشتند هم ميگويد، از ساعتهايي كه با اميد منتظر ماندهاند تا مشكلاتشان را خودشان به گوش مسوولان برسانند، اما: «سالهاي اول كه ما سوخته بوديم، رهبر معظم انقلاب آمده بودن شيراز و قرار بود در شاهچراغ سخنراني داشته باشن، هر چقدر تلاش كرديم نتونستيم ملاقاتشون كنيم. با نماينده شهرمون (مرودشت) هم صحبت كرديم اما ايشون هم موفق نشدن وقت ملاقات بگيرن برامون. خيلي تلاش كرديم كه با رهبر معظم انقلاب ملاقات داشته باشيم، اما نتونستيم، من مطمئنم كه از وضعيت ما خبر ندارن، اگر از اين موضوع خبر داشته باشن مطمئنم كمكمون ميكنن. يك بار هم رييسجمهور آمده بودن شيراز براي افتتاح يكي از بيمارستانهاي صدرا، ما رفتيم كه از نزديك ببينيمشون و بگيم كه درمانمون به خاطر مسائل مختلف متوقف شده، از هفت صبح تا پنجعصر منتظر مونديم اما موفق نشديم آقاي روحاني رو ببينيم، اما آقاي نهاونديان، رييس دفترشون رو ديديم، مشكلمون رو گفتيم، در مورد توقف درمانمون گفتيم و اينكه امسال كنكوري هستيم و هيچ كمكي به ما نميشه، در مورد اينكه شرايط ما طوري نيست كه بخواهيم مشكلات بيمارستان دولتي رو تحمل كنيم، تعداد جراحيهاي ما يكي دوتا نيست كه بخواهيم شرايط سخت رو تحمل كنيم. ضمن اينكه پزشكهايي كه ما بهشون اعتماد داريم، رفتن بيمارستان خصوصي و هزينه جراحي در بيمارستانهاي خصوصي هم از عهده خانوادههاي ما خارجه. آقاي نهاونديان به ما گفتند پيگيري ميكنيم، اما در اين چند ماهي كه از ملاقاتمون ميگذره هيچ پيگيري نشده. فقط اينها نبود، آقاي برومندي، نماينده مرودشت در مجلس، تا دو سه سال پيش از وضعيت ما خبر نداشتن، ما نامهنگاري كرديم و وضعيتمون رو براشون گفتيم، بعد از هماهنگيهايي كه آقاي برومندي انجام دادن، تونستيم جلسهاي با معاون وزير بهداشت داشته باشيم. به ما گفتن هر امكاناتي لازم باشه براتون تامين ميكنيم و حتي اگر دستگاهي لازم باشه براي تسريع روند درمان شما تهيه ميكنيم، ما گفتيم ما فقط يك پزشك مجرب ميخواهيم كه بتونه با خطاي كم، جراحيهاي ما رو انجام بده.»
١١ سال ميگذرد از حادثه تلخي كه ٨ نفر از بچههاي روستاي درودزن تجربه كردند. حالا اين دانشآموزان سالها از حادثه دور شدهاند، قد كشيدهاند، دانشجو شدهاند، اما سايه حادثه روي زندگيشان سنگيني ميكند، پريسا براي گرفتن گواهينامه با مشكل مواجه شده، انگشتهايش در كلاس دوم دبستان جا مانده و حالا افسر راهنمايي و رانندگي ميگويد كه پريسا از نظر او توان كنترل فرمان اتومبيل را ندارد. سمانه از چشمه اشك مادرش ميگويد كه بعد از ١١ سال هنوز از زخمي تازه در عمق جانش ميجوشد و آرام نميگيرد. نرگس با ماسك در اجتماع حاضر ميشود و هنوز با شرايطش كنار نيامده، اما در سوي ديگر ماجرا مقصران اين حادثه ديگر در راس كار نيستند. مديران تغيير كردهاند، وزير هم همينطور، پيگيريها رنگ باخته، هر چه بچهها شرايطشان را براي مسوولان امروزي توضيح ميدهند جز وعده پيگيري و رسيدگي نميشنوند و كسي نميداند امروز مسووليت رسيدگي به وضعيت كساني كه ١١ سال پيش كودكي شان قرباني سهل انگاريها شد، با كيست.
|
نظرات بینندگان |
|
ارسال نظرات |
|
|
|
+تبلیعات در سایت مرودشت آنلاین با تعرفه های استثنائی - 09394084008
|