آیا با توسعه پایدار، عدالت، دست یافتنی است؟ آیا عدالت در متن توسعه پایدار، پنهان است؟ توسعه پایدار چیست؟ مفهوم عدالت و توسعه پایدار چگونه به هم گره می خورند؟ توسعه پایدار به کدام یک از وجوه عدالت (اقتصادی، اجتماعی، بین نسلی و …) نزدیکتر است؟ آثار بازتوزیعی پروژه های مدیریت شهری و پروژه های انتقال آب چیست؟ برای بازشناسی این مفاهیم در یک نگاه نو، با داریوش مختاری، کارشناس و پژوهشگر حوزه آب، کشاورزی و منابع طبیعی گفتگو کردیم.
به راستی! مفهوم عدالت چیست؟
یکی از پیچیده ترین مفاهیمی که نوع بشر همچنان به دنبال کشف و رمزگشایی آن بوده است، مفهوم عدالت (Justice) است. ردپای این مفهوم را از متون قدیمی فلسفی و علم کلام تا فلسفه نوین میتوان یافت. امروزه با پیچیدگی اجتماعات بشری و سرعت گرفتن تحولات جوامع و تغییر بافت سکونتگاه ها از روستانشینی به شهرنشینی و همینطور افزایش دامنه ارتباطات و سرعت اطلاع رسانی و دهها و بلکه صدها عامل دیگر، بر پیچیدگی این مفهوم افزوده شده است. چرا که مسایل امروزین بشر با تخصص های تک رشته ای و یا با یک نگاه و اندیشه، حل و فصل نمی شود که انتظار داشته باشیم به آسانی عدالت تحقق یابد؛ همچنانکه برای نمونه، زیست بوم های شهری یک بسته پیچیده بوم شناختی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی هستند که در آن با انبوهی از مسایل و مشکلات روبرو هستیم.
از همین روست که به یکباره آمارتیاسن، اقتصاددان برجسته هندی، با یک باز تعریف نو از مفهوم عدالت، برنده جایزه نوبل می شود. او، اخلاق را به اقتصاد غربی گره میزند. مقوله قحطی ها را مورد هدف قرار می دهد و کوشش میکند تا یک ادبیات موضوع مناسب پیرامون رعایت حقوق بین نسلی برای دانش اقتصاد، بازنویسی کند.
ساده ترین و خام ترین برداشت از مفهوم عدالت، برابری است؛ همان که مارکسیستها به دنبال آن هستند. در واقع، کارل مارکس، ۵۰ جلد کتاب با درونمایه تاریخی-اجتماعی نگاشت و بسیاری را در مفهوم عدالت به اشتباه انداخت. پس از آن، آرمانگرایان و عدالت جویان با فریادهای آزادی خواهانه، داد عدالت سر دادند و بعدا در بلوک بندی های قدرت، نسخه های خام کارل مارکس را در جوامع مختلف پیاده کردند و یکی پس از دیگری شکست خوردند. تا جایی که توسعه کشت پنبه و نیشکر با منابع آب رودخانه های سیحون و جیحون در منطقه آسیای میانه، دریاچه خوارزم (آرال) را به خشکی کامل کشاند و روسیه و کشورهای پیرامونی آن را برای همیشه وابسته به واردات گندم از آمریکا کرد. مارکسیستها، قحطی های بزرگی را در چین و شوروی پدید آوردند و آلمان شرقی را تا سقوط کامل اقتصادی پیش بردند. بیش از ۴۰ میلیون انسان بیگناه در شوروی و چین قربانی سیاستهای خام و عدالت جویانه مارکسیست ها شدند. با این حال، همچنان از خام اندیشی در مفهوم عدالت دست بر نمی دارند و مدعی گسترانیدن عدالت هستند. اگرچه ایدئولوژی مارکسیست، یک ایدئولوژی سوخت شده است، ولی همچنان به سبب قدرت افزایی که در متن این تفکر وجود دارد، شماری از مارکسیست های سنتی از شعارهای برابری خواهانه همچنان بهره برداری سیاسی میکنند.
در یک نگاه ژرفتر، برداشتی که از مفهوم عدالت می شود، فراهم کردن فرصتهای برابر و یکسان برای همه آحاد جامعه می باشد. این مفهوم عدالت در کنار این مفهوم توسعه که توسعه عبارت است از فراهم کردن امکانات و افزایش دسترسی آحاد جامعه به فرصت های دلخواه و برابر همخوانی دارد. این برداشت از مفهوم عدالت، توسعه اقتصادی نامتوازن که با آبادانی های پراکنده و از هم گسیخته همراه هست را با یک توسعه پایدار جایگزین می کند.
مفهوم توسعه پایدار چیست؟
این مفهوم به طور عمده از متون اقتصادی قابل استخراج است. توسعه (Development) به معنای رشد اقتصادی بعلاوه چیزهای دیگر است (Development= Growth + any more….). در اقتصاد کلاسیک، سه عامل تولید، سرمایه و نیروی کار، زیربنای مدلهای توسعه را تشکیل می دهند. بنا به گفته غلامرضا سلطانی، استاد برجسته اقتصاد منابع، توسعه اقتصادی بر کمیابی نسبی منابع تاکید دارد. در حالی که در توسعهی پایدار، بر کمیابی مطلق منابع تاکید می شود. ممکن است یک منبع به صورت مطلق، فراوان باشد ولی به صورت نسبی، کمیاب باشد. یا به عکس. برای مثال، ممکن است زمین به اندازه کافی برای نیازهای غذایی همه جمعیت موجود باشد (فراوانی مطلق). ولی برای زمین، تقاضاهای دیگری در بخش صنعت و مسکن نیز وجود دارد. پس، زمین به صورت نسبی برایاستفاده های جایگزین، کمیاب است.
مفهوم کمیابی مطلق منابع، اساس دیدگاه مالتوس هست که نظریه قدیمی و شاخته شده ای در زمینه قحطی های گسترده مواد غذایی دارد. به این معنای ساده، که با افزایش برداشت بیرویه از منابع، حتی منابع طبیعی تجدیدپذیر، این منابع پایان مییابند؛ یک رابطه ساده و یک به یک بین منابع و نیازهای بشر. فناوری نیز تا یک جایی میتواند کمبود و عامل طبیعی را جبران یا بهره وری آن را افزایش دهد. به طور ساده جدال بر سر این است که منابع کمیاب چگونه برای نیازهای نامحدود بشر تخصیص داده شوند تا به پایداری این منابع، لطمه ای وارد نشود. به طور معمول، یک همزادی شگفتی بین دانش حقوق، اخلاق و اقتصاد برای کشف مفهوم عدالت وجود دارد. به نظر میرسد ماموریت این سه حوزه از دانش بشری، کشف حقیقت هست. به طوری که درست از نادرست تشخیص داده شود.
چرا معتقدید که عدالت، در پرتو توسعه پایدار، دست یافتنی تر هست؟
چند نمونه عملی، پاسخ این پرسش را روشن می کند. نمونه آغازین، حفظ باغهای قصرالدشت شیراز است. با حفظ این پیکره ها، حق تنفس کودکان و نوزادان محفوظ میماند. در نتیجه عدالت بین نسلی برقرار می شود. به این معنا که هر آنچه گذشتگان برخوردار بودند، شامل حال آیندگان نیز می شود. به عبارتی، گذشتگان، حقوق آیندگان را محترم شمردند و از حق آنان نکاستند.
نمونه دوم، باغهای تاریخی و به طور کلی فضای معنوی و حس و حال و لذت و غروری است که نسلهای مختلف از آثار تاریخی شاملشان میشوند. میراث معنوی و تاریخی، حقوقی است متعلق به تمام نسلها. پس باید این عرصه ها حفظ شوند. تصور کنید باغ تاریخی تازه کشف شده جعفرآباد شیراز، تخریب شود. آنگاه چگونه میتوان پذیرفت که نسلهای بعدی از چنین میراثی برخوردار نشوند.
نمونه دیگر، رودخانه حسن آباد گَلک در تنگ باروس مبارک آباد قیر و کارزین است. البته همانند آن رودخانه شور فسا و خشک جهرم یا رودخانه کُر. به حریم و بستر بسیاری از رودخانه ها تعرض شده است. توسعه باغبانی در بستر رودخانه ها و تامین آب همان باغها از منابع آبی که بستر رودخانه را شاداب نگه می داشت، از هر سو ویرانی پدید آورده است. تعرض و بی حرمتی به حقوق عمومی و منابع عمومی مشترک تا جایی است که عملا یک عرض ۷۰۰ متری مسیل رودخانه، دست کم تا ۵۰۰ متر آن اشغال شده است. در بخشی از مسیر این رودخانه، تعرض تا جایی بوده است که عملا عرض رودخانه دیوارچینی شده است و یک دهانه کوچک برای خروجی آب قرار داده شده است. در چنین حالتی، پاسخ به نسلهای آینده چیست؟ نسل آینده سهمی از رودخانه نخواهد داشت؟
نمونه دیگر، بهره برداری از مراتع و جنگلهاست که نابودی این منابع توسط نسل کنونی، حقوق بین نسلی را از بین می برد. در استان فارس، با یک نوع از هم گسیختگی یا تاراج منابع مادر توسط نسلهای کنونی روبرو هستیم. در حالی که جامعه عشایری، محدود شده است، هر از گاهی به استناد یک پروانه چرای قدیمی، یک عرصه توسط عده ای دچار تغییر کاربری می شود.
نمونه دیگر پروژه های انتقال آب است. اجرای این پروژه ها به ظاهر با هدفِ رسانیدن آب به مناطق نیازمند انجام می گیرد و به گونه ای مفهوم عدالت را تداعی می کنند. در حالی که اجرای این پروژه ها خلاف جهت عدالت است. چون فرصتهای لازم برای انجام کارهای پایه ای و پایدار در بخش آب را می سوزانند. به این معنای ساده که منابع و امکانات این پروژه ها باید به راهکارهای هشت گانه کاهش مصرف آب شهری و روستایی اختصاص داده شود. یا اینکه راهکارهای پانزده گانه طرحهای تعادل بخشی معطل حداقل اعتبارات می باشد ولی در حالی که شاهد نابودی آبخوانها هستیم، پی در پی پروژه های انتقال آب در دستور کار قرار می گیرند. در نتیجه، نسلی خواهیم داشت که آموخته اند آب بیشتری مصرف کنند و نگران نباشند چون با اجرای پروژه های شیرین سازی و انتقال آب از دریا، آب کافی به آنان خواهد رسید. افزون بر آن، با شیرین سازی آب دریا، زیست بوم یک پهنه از دریا عملا با افزایش شدید غلظت نمک برای همیشه از بین می رود. در همان حال باید آبخوانها برای همیشه نابود شوند. به این ترتیب میبینیم که حقیقت، آن سوی واقعیت است. پس، این پروژه ها مغایرت جدی با حقوق بین نسلی دارند.
*پس اگر حقوق منابع طبیعی، محترم شمرده شود، به سادگی، دو اتفاق خوب و همزمان میافتد: پایداری منابع طبیعی و به دنبال آن، رعایت حقوق نسلهای بعدی. این دومی، همان عدالت بین نسلی است. یعنی توزیع عادلانه منابع و امکانات جامعه بین نسلهای مختلف.*
بررسی های میدانی نشان میدهد که بیش از ۸۰ درصد کوه خواران، شهرخواران، رودخانه خواران، مرتع خواران و جنگل خواران، متولدین دهه های ۳۰ و ۴۰ خورشیدی هستند. نسل پیش از آنان، قناعتورز بودند. ولی این نسل، عملا منابع و امکانات پایه را به نابودی کشاندند و حقوق بین نسلی را رعایت نکردند. امروز یک کشور نیمه خشک در برابر انواع خطرات ناشی از کم آبی، بی آبی، خشکی و سیل قرار دارد. ما به یک تحول اساسی در بازخوانی مفهوم عدالت نیاز داریم و نباید با این مفهوم پیچیده، بسیار ساده اندیشانه برخورد کرد. آثار بازتوزیعی عدالت در پروژه های آبی و مدیریت شهری، مطلقا نادیده گرفته می شود.
پس می توان گفت، آبادانی معادل توسعه نیست؟
دقیقا. چون در آبادانی، پروژه هایی اجرا می شوند که ابعاد آن به درستی سنجش نشده اند. توسعه، امری متوازن است. در حالی که آبادانی، امری آشفته، سلیقه ای، یک سویه و بدون اندیشه و پشتوانه نظری است. هنگامی از آبادانی به توسعه میرسیم که به یافته های نزدیک به ۹۰۰ جلد دستورالعمل فنی که در معاونت فنی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور تهیه شده است، به طور جدی و واقعی عمل شود. یادآوری میشود که به طور جدی و واقعی و نه موردی و سطحی و با مماشات از یافته های این دستورالعملها استفاده کرد. این دستورالعملها، ابعاد فنی، اجتماعی و زیست محیطی پروژه ها را در بر میگیرند. این دستورالعملها که با ابلاغ ریاست جمهوری و هیات دولت به وزارتخانه ها همراه هست، یکایک حوزه های راه و شهرسازی، معماری، فضای سبز، مهندسی آب، مدیریت آب، تاسیسات ساختمانی و هر آنچه که به راهنمای فنی و استاندارد نیاز داشته باشد، را شامل می شوند. مهمترین این دستورالعملها نشریه هایی است که برای ارزیابی اقتصادی پروژه ها در چهارچوب تحلیل های منفعت هزینه تهیه شده است. این نشریه ها در تصمیم گیری های مدیریت آب کشور فراموش شده اند.