به گزارش مرودشت نما؛ «مصلح بن عبدالله» مشهور به «سعدی» شیرازی، شاعر قرن هفتم، از نامآورترین شاعران ایران زمین است که پس از تحصیل در «نظامیه بغداد» عازم سفرهای دور و درازی شد و تجارب بسیاری از این راه کسب نمود، چنانکه خود میگوید:
«در اقصای عالم بگشتم بسی/ بسر بردم ایام با هرکسی/ تمتع به هر گوشهای یافتم/ زهر خرمنی، خوشهای یافتم»
سعدی تا آخر عمر در پرتو حمایت «سلسله اتابکان فارس» در شیراز ماند و به تألیف کتابهایی چون «بوستان» و «گلستان» در مدت زمان اندکی پرداخت. وی که به عنوان استاد «سخنسرای پارسی» و «شیخ اجل» شناخته میشود، تأثیر گستردهای بر زبان فارسی و شاعران پس از خود گذاشته است. سبک شعری او چنان زیبا، لطیف، ساده و در عین حال ظریف است که هر مخاطبی را سرشار از ذوق و هیجان مینماید.
ابوالحسن اتابکی (دانش آموخته زبان باستانی و دکتری تاریخ) در همین زمینه از کشف سنگنوشتهای نویافته در کوهستانهای دشت مرودشت خبر داد که چندین سده بعد با اشعار سعدی شیرازی مزین شده است.
وی در اینباره گفت: این سنگنوشته در کنار یکی از «قلاع سه گنبدان» روی صخره کندهای نگاشته شده که این قلاع (قلعه شکسته، قلعه استخر، قلعه اشکنوان) خود تاریخ دیرینهای در سرزمین پارس، پشت سر گذاشتهاند.
اتابکی؛ دلیل نگارش این سنگنوشته با اشعار سعدی را تاثیر انکارناپذیر شعر «استاد سخنسرای پارسی» بر زبان فارسی و سادهنویسی همراه با ایجاز آن میداند تا آنجا که این اشعار، قرنها در «مکتبخانهها» تدریس میشده و از سوی دیگر در میان مردم عام، به عنوان ضربالمثل در خور توجه و ستایش بوده است.
نجمه ابراهیمی (کارشناس ارشد تاریخ) نیز در همین زمینه اذعان داشت: اشعار سعدی به دلیل تاثیر «حکمت» و غنای «موعظه و پند» در طی سدههای متمادی پس از او، از سوی شاهزادگان و امرا، گرانسنگ و وزین شمرده میشده، چندان که اشعار بسیاری از این شاعر شیرازی بوسیله حاکمان یا شاهزادگان خوش ذوق و سلیقه بر روی اماکن تاریخی در سدههای بعد به نگارش درآمده است.
وی نمونه بارز این حاکمان را سلطان ابراهیم، نواده امیر تیمور گورکانی، بازگو نمود که اشعار سعدی را نه تنها بر ایوان جنوبی کاخ تچر تخت جمشید، حجاری نموده بلکه دو کتیبه دیگر نیز در شیراز، از «استاد سخنسرای پارسی» به نگارش درآورده است.
اتابکی درباره این کتیبه نویافته اذعان داشت: در چندین سده بعد به تاریخ هفدهم ربیع اول، کاتبی خوش ذوق به نگارش چند بیت از اشعار سعدی بر صخره کندهای در کوهستانهای دشت مرودشت پرداخته که در این اشعار، «شیخ اجل» شیفتگان سرای سپنج و وابستگان قدرت را مخاطب قرار میدهد:
ای دریغا که بی ما بسی روزگار
«بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دیماه و اردی بهشت
بر آید که ما خاک باشیم و خشت»
وی در پایان اذعان داشت متن کامل این غزل در «حکایت معنی بیداری در خواب غفلت» در باب «توبه و راه صواب» در «کتاب بوستان» سعدی چنین آورده شده است:
فرو رفت جم را یکی نازنین
کفن کرد چون کرمش ابریشمین
به دخمه برآمد پس از چند روز
که بر وی بگرید به زاری و سوز
چو پوسیده دیدش حریرین کفن
به فکرت چنین گفت با خویشتن
من از کرم برکنده بودم به زور
بکندند از او باز کرمان گور
دو بیتم جگر کرد روزی کباب
که میگفت گویندهای با رباب:
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت