جمله تقصیر گذشتگان است جمله ای است که تقریبا در دوره اول ریاست جمهوری محمد خاتمی برای توجیه ناکارآمدی مدیران بعد از انقلاب در ادبیات سیاسی مسئولین ایرانی باب شد.
وضعیت حال را ببینید: دلار 48 هزارتومانی و سکه 27 میلیون تومانی و پراید نزدیک ۳۰۰ میلیون تومانی و گوشت ۳۰۰ هزارتومانی. تقریبا بدترین دوران اقتصادی در ایران بوجود آمده است. رئیس جمهور ساده زیست، مجلس انقلابی و قوه قضاییه قوی. همه قوا هم یک دست و مورد نظر سایر نهادهای نظامی و حاکمیتی است. پس چرا کشور از نظر اقتصادی به این وضع افتاده و فاکتورهای اقتصادی و زیست اجتماعی قابل کنترل نیستند؟!
اگر از صدا و سیما بپرسی میگوید بقیه جاها هم همین است و دارد درست میشود. اگر از رسانههای وابسته به دولت بپرسی، میگویند در خیلی از حوزه ها پیشرفتها استثنایی بوده در این دولت. از انقلابی بپرسی میگوید مشکل آمریکاست و از کارگزار بپرسی میگوید قبلیها آنقدر خراب کردند که تا چند سال طول میکشد و از کارشناسان و نخبگان بپرسید میگویند مشکل مردم و فرهنگ حاکم بر مردم است. اما مردم چه میگویند. صاحبان اصلی این سرزمین و اربابان اصلی کشور؟!
حال باید بپرسم مشکل کجاست، آیا از گذشتگان است و آیا از بیگانگان است و آیا از مردم و آیا از ناکارآمدی و سایر حوزهها است. جواب هم بلی و هم نه است، جواب پیچیده و چند بعدی است. ولی نکته ساده این است که قطعا یک جواب یا راهکار طلایی برای حل مشکلات کشور وجود ندارد. به جدول مقدار بودجه دولتهای بعد از انقلاب نگاه کنید. در سال ۵۸ بودجه کشور 246 میلیارد بوده و بودجه سال ۱۴۰۲ به رقم 5261 هزار میلیارد تومان رسیده است یعنی طی ۴۴ سال هزینه کشورداری 21386 برابر شده است. به نظر شما این پول از کجا تامین میشود. از منابع کشور و از سرمایه مردم. این آمار جواب همه سوالات بالا را میدهد. زمانی خرج زیاد میشود که:
مجموعه ناکارآمد باشد، هزینه های اضافی داشته باشد، سو مدیریت باشد، گذشتگان خرابکاری کرده باشند، مردم زیاد از حد مصرف کنند، از سرمایههای کشور درست استفاده نشده باشد، به محیط زیست اهمیت داده نشود، در اقتصاد شغلهای غیر مولد جذاب ایجاد شود، بانکها و ارگانهای اقتصادی دولتی و نیمه دولتی نبض اقتصاد را برای خود محفوظ داشته باشند، سازمانهای ناکارآمد از بودجه دولتی ارتزاق کنند، استراتژی فرهنگ ساز مناسب در کشور پیاده سازی نشود، احزاب قوی در کشور شکل نگیرد، مجلس محلی امکان دخالت بی مورد در امور پیدا کند و دولت چاق و پرهزینه و کم بازده کشورداری کند.
اما همه موارد بالا را میدانند. باید از کجا شروع کرد؟ به نظربنده از آخری. کشور داری مثل این میماند که ما یک هتل پر امکانات ۵ ستاره با دویست تخت خواب را به صد خدمتکار چاق غرغرو و پر توقع و بسیار تنبل بدهیم و از آنها توقع خدمت مناسب شأن هتل داشته باشیم. قطعا آنها فقط میتوانند سرویسهای اولیه را بدهند و نمیتوانند مشتریان را راضی کنند. هزینههای هتل بابت پرسنل بیش از اندازه و حقوق بسیاری که به آنها میدهد و عدم سرویسدهی مناسب بخاطر توقع بالا و چاق بودن و پرتوقع بودن و غرغرو بودن، بالاست و این هزینه از جیب چه کسی پرداخت میکند. از جیب مشتری. بنابراین باید جایی جلو این هزینه افسارگسیخته کشورداری گرفته شود.
راهکار:
با نگاهی کلان میتوان به این نتیجه رسید که حکومت برای کشورداری این همه نیروی انسانی و مکان و امکانات نیاز ندارد. لااقل بیش از نصف نیروی انسانی و امکانات و مکان برای کشورداری اضافی است. الباقی نیز باید بیشتر در حوزههای نظارتی فعال باشند. با آی تی نیز میشود با بازدهی صدها برابر کشور را مدیریت کرد. البته فروش املاک کار اشتباهی است و باید به مردم اجاره داده شود. چه اتفاقی میافتد که زمانهای غیر اداری یک اداره را به یک شرکت خصوص اجاره دهیم. و یا دیوارهای ارگانها را تبدیل به مراکز تجاری کنیم و اجاره دهیم تا هزینه اداره را در بیاوریم. آیا واقعا مجلس محلی که هیچ بررسی بابت بازدهی نمایندگان در پایان خدمت آن نمیشود تا بر اساس آن امکانات و حقوق به آن واریز شود و در واقع تبدیل به حیات خلوت کشورداری شدهاند، این همه نماینده میخواهد؟ ما اگر بیاییم قوانینی تصویب کنیم که ارگانها و ادارات پول خودشان رو خودشان در بیاورند بابت امکانات و فضایی که در کشور اشغال کردند و بر آنها نظارت کنیم، هزینه های کشورداری را کم کردیم.